من خیلی کم پیش میاد بعد از تماشای یک فیلم دست به نوشتن ببرم ؛ اما لاتاری "مو به تنم راست" کرد و واقعا حس کردم لازمه بنویسم ...
فیلم بسیار شل شروع شد، اگر زیاد هیاهوی آن را نشنیده بودم؛ شاید با بی میلی بیشتری ادامه فیلم را میدیدیم. با آمدن "حجازیفر" فیلم چنان وزنه سنگینی را در خود بوجود آورد که دیگر جای شوخی نبود. حجازیفر بارها در این 3-4 سال فعالیت پرنگ خود در سینما ثابت کرده، در فیلم شُل بازی نمیکند. هرچند حضور حجازیفر در ابهام بود و البته لحظه "تکبیر گفتن" موسی در مسجد بود که شاخکهای مخاطب را نشانه میرفت...
خیلی روی بازی ها حرفی ندارم، هرکدام از بازیگران برای خود کارنامه قابل قبولی دارند.
و اما انچه برایش دست به قلم شدم ...
این جمله " ما 8 سال برای خاکمون نجنگیدیم که امروز ناموسمون رو ببرن" و عموم جملات اعتراضی که موسی به زبان میآورد هر کدام ارائه هنرمندانه ای از شرایط نابسامان اجتماهی ایران بعد از 40 سال انقلاب است که البته نفمیدم چرا در فیلم گفته شد 35 سال ...
غیرت امیرعلی به خاطر علاقهاش به نوشین هم هست که میجوشه، امــــــــــــــــا موسی، موسی که هیچ رابطه احساسی بین او و نوشین نبوده؛ فقط به یک دلیل به آن سفر میرود "غیرت ملی" آنچه برایش سالها جنگیده بود و حالا میدید ناموسی که با خون او و هم سنگرانش محافظت شده با پرواز امارات برای تنفروشی به دبی میروند... اینجا بود که خونش به جوش میآید، نه از روی غضب شخصی (برعکس امیرعلی) بلکه از روی حسرت آنچه برایش جنگیده و از دست رفته، به میدان میآید، هرآنچه دارد میفروشد و جان خود را در کف دست میگذارد و در کشوری که از نظر امنیت در منطقه امروز حرف اول را میزند، با دستان خود عدالت را اجرا میکند.
من تا همین الان نمیدانستم کارگردان فیلم محمدحسین مهدویان، کارگردان "ماجرای نیمروز" و "ایستاده در غبار" نیز بوده است. این کارگردان با سه اثر سینمایی خود، سه فیلم ارزشی جاویدان ساخته است. ارزشی که الزاما وجه سیاسی ندارد بلکه دقیقا وجه وطن دوستی و انسانی دارد. البته ماجرای نیمروز، یک برداشت هنری از اتفاقاتی بود که ایران در تابستان 60 آن را تجربه کرده و خواه ناخواه جنبه سیاسی هم پیدا میکند. هرچند در همان فیلم هم وقتی "حجازیفر" را میبینیم، پشت به همه سیاسی بازی ها به دنبال حفاظت از مملکت است.
آنچه در باره موسی و لاتاری باید تکرار کنم، این است که بعد از مدتها بازهم حس غرور کردم. اینکه هنوزم شاید باشند افرادی که خون پای ایران و ایرانی و ناموس کشور میزارن ... بهم احساس خوبی منتقل میکنه
یه پیش بینی
به نظر من محمدحسین مهدویان نمونهی به روزشده، با دیدگاههای جذابتر و جنجالیتر ابراهیم حاتمیکیا است. من حس میکنم سینمای ایران حاتمی کیای دوست داشتنی خود را چندماهی است از دست داده است و میتواند این جایگاه را به مهدویان بدهد. این جوان دهه شصتی که میتواند با پرویز پرستویی خود ( هادی حجازیفر ) آژانسهای شیشهای بیشتر و بهتری بسازد....
البته حس میکنم حاتمیکیا هم خیلی افکارش از من دور نیست؛ او در "به وقت شام" با استفاده از هادی حجازیفر سعی کرد تا جانشینی برای پرویز داستانش پیدا کند که با بازی خوب حجازیفر جای خالی پرستویی خیلی حس نشد اما با اینکه به نظر در پروژه "بوقت شام" شکست حاصل نشد؛ اما بهتر است هرکس در جایگاهی قرار بگیرد که آن جایگاه ( نقش) برایش نگارش شده است.