شاید بارزترین تفاوت "به وقت شام" با دیگر کارهای حاتمیکیا، عدم حضور پرویز پرستویی بود. از دلایل پنهان عدم حضور پرستویی نمیدانم اما بی شک حجازیفر بیشتر به یک خلبان شبیه است تا پرستویی. به هر دلیلی که بوده، مهم نیست. مهم این است که حجازیفر برای این نقش خوب بود و جای خالی پرستویی حس نشد.
تکنیک های هالیوودی و فیلمبرداری های خوب و کارگردانی بینظیر حاتمیکیا همچنان نقطه قوت پروژههای او به شمار میرود. به نظرمن حاتمیکیا در این فیلم موفق شد یک اثر اکشن و قابل قبول ارائه دهد. داستان هم تا40 دقیقه آخر فیلم خوب ادامه پیدا کرد، اما با حضور کاراکتر "چچنی" و فعالیتهایی مانند فیلم برداری های هالیوودی آنها ( که شاید به واقعیت هم نزدیک باشد ) کیفیت کار را به عقب راند. نمایش اینکه آن دختر که به عنوان کمک خلبان در هواپیما حضور پیدا میکند پیش از جنگ یک خواننده پوچگرا بوده و... فیلم را بیشتر به حاشیه میبرد. هرچند حاتمیکیا نشان میدهد که داعش واقعا جمعی از افراد ناسالم ( از نظر روانی ) در سراسر دنیاست و موضوع ربطی به اسلام و مسلمانان ندارد و این موضوع بیشتر یک بهانه است امـــــا نمایش این مورد با حال و هوای شعارگونه ای تخریب شده و حتی اثر بخشی فیلم را میگیرد.
هدف از این فیلم معرفی داعش است تا شجاعت بچه های ایرانی؟ فیلمی تا یک سوم پایانی کاملا در حال ستایش فعالیت ها و تلاش ها و ایثارگری های بچه های ایران است، ناگهان تبدیل میشود به یک ماکت برای معرفی داعش!!
هیجان و استرسی که در هنگام اولین "تیکآف" هواپیما به تماشاگر وارد میشود بسیار بالاست، اما در ادامه فیلم در آرامش فرو میرود. حتی رفتارهای دیوانه وار جهادی ها هم باعث نمیشود تماشاگر خیلی استرس بگیرد.
حاتمیکیا در بخشیهایی از فیلم بخوبی "نوع" حمایت روسیه را به تماشاگر نشان داد. در ابتدای فیلم که خلبانان ایرانی پیشنهاد میدهند روسها به این ماموریت برود و پاسخ فرمانده فقط یک جمله است "قرعه به نام ما افتاده" و در میانهای فیلم دوجنگنده روسی با اینکه میبینند خلبانان هواپیمای سوری زیر تهدید هستند اما با اولین تیری که به سمت آنها شلیک میشود، کاملا موضوع را فراموش میکنند و محل را ترک میکنند.
من شخصا حاتمیکیا را باهوشتر از آن میدانم که حضور دوجنگنده را در فیلم آنقدر سَرسَری رها کند. منظور و مفهوم حاتمیکیا را باید در تاریخ معاصر ایران جست، جایی که این خاک بارها و بارها مورد خیانت شوروی قرار گرفته است و حاتمیکیا نشان میدهد این دوستِ امروز ما خیلی قابل اعتماد نیست.
حاتمیکیا دربرابر حاتمیکیا
امیدوارم این فیلم بصورت کاملا سفارشی ساخته شده باشد چون برخی از المان های حاتمیکیا در آن ناپدید شده بود. حاتمیکیا معمولا خوددرگیری شخصیت ها را در فیلم هایش دارد. حاج کاظم (آژانس شیشهای)و حیدر (بادیگارد) نمونه هایی از این درگیری های اخلاقی فرد با خود بود. حیدر همیشه نگران بود که از محافظ به بادیگارد تبدیل شود و... در "به وقت شام" چنین روحیاتی دیده نمیشود. البته باید در نظر داشت بخشی از سناریو فیلم از اتفاقات حقیقی جان گرفته بود که کاتمیکیا میخواست آنها را نمایش دهد.