مثل همیشه از نام فیلم شروع میکنم !! اصلا دوست ندارم غرغرو باشم اما "لانتوری" نام شانسته ای نبود ! "مریم های پرپر" شاید نام زیباتری میبود... شاید اگر درمیشیان تلاش میکرد تا تیتراژ آخر را با آهنگ گوگوش ( حتی بازخوانی وطنی ) کار میکرد ، ضرر نمیدید ... کسی به فکر مریم های پرپر، کسی به فکر کوچ کفترها نیست ...
مریم هایی که در این جامعه وحشی و طاعون زده پرپر میشوند و همه منتظرند تا با ساقه های شکسته، بوی "بخشش" را در شهر پراکنده کنند...
داستان فیلم ظاهرا بی ربط به واقعیتی نیست که در اوایل دهه 80 در همین شهر اتفاق افتاده ، آن زمان که اسیدپاشی مد نبود، مریم ها شروع به سوختن کردند!! امروز که مد شده !!!
صحنه های چندش آور زیادی فیلم داشت، دیالوگ های وحشیانه ای داشت... شنیدن جملاتی مانند "بوی سوختن پوست..."،"بوی زهم گوشت" و ... روح آدم را میآزارد. روان انسان را بحران زده میکند و دل را از جای میکند.
صحنه هایی که از واقعیت زشت این روزها شاید حتی کمی ملایم تر باشد!!! لانتوری برای سرگرمی نبود، آنهایی که بعد از دیدن صورت نابود شده مریم ، بجای آنکه بسوزند، گفتند "اه، حالم بهم خورد"، هرگز نمیفهمند فیلم درمیشیان چه میگوید و از اتفاق سال 83 هم مثل یک خبر مربوط به "هواشناسی" میگذرند... ثانیه ای هم زادپنداری کنید تا له شوید و بسوزید و بوی زهم گوشت شما هم بلند شود از این همه وحشی گری ... خوشحالم که سینما داره از حالت "فیلم فارسی" خارج میشه ، هرچند فیلم های گیشه ای هم نیاز سینما هستند اما درد مردم باید دغدغه اصلی یک هنرمند باشد.
نوع فیلم...
خدا رو شکر روایت وارون و بازی زمانی نداشتیم ... روایت هایی هم زمان داشتیم که بدون پیچیدگی می شنیدیم ... رفتار پاشا آنقدر مخوف بود که نیازی به این تکنیک های سینمایی نداشته باشد...
من این روایت مستند گونه را پسندیدم ... لانتوری فیلمنامه نیست که قرار باشد بلوغی داشته باشد ، لانتوری یک لیوان اسید است که باید نوشید تا فهمید حال آنهایی که از این باده نوشیده اند ...
بازی ها ...
پاشا
پاشا با بازی نويد محمدزاده، شخصیت ثابتی ندارد، لحظه ای چاقو میکشد، لحظه ای بعد برای آن کار اشک ندامت میریزد.. حالش خوب نیست ، زیاد حرف نمیزند و با یک نگاه عاشق میشود !! متاسفم آقای درمیشیان ، انسان هایی که تعادل روانی ندارند از این فیلم درس نمیگیرند... موهای ژولیده و ریش های نامتعارفش و گذشته نامطلوبش و حتی نجواهایش در زندان، همه و همه نشان از آدمی غیر عادی و اصطلاحا آنرمال میدهد. کاش کمی پاشا عادی تر بود تا من هم حس میکردم که اگر هیولای درونم را افسار نزنم روزی میتوانم مریمی را پرپر کنم ...
در مورد بازی این شخصیت باید بگویم کارگردان ها ظاهرا از یک نوع بازی او خوششان آمده و دائم در حال استفاده از همان هستند و نوید عزیز با تغییر نام همانی را بازی میکند که قبلا هم دیده بودیم ...
مریم
مریم با بازی مریم ! خوب بود ... کلیشه ای بود که ببخشد، اما در سال 83 واقعا بخشید !! اما آیا این بخشش باعث شد که جامعه عصیانگر و بیمار ما دست از این رفتار کثافت بار بردارد ؟! نـــــــــــــــه!!! پاليزبان نقش خود را خوب بازی کرد و من به عنوان یه تماشاگر معمولی دوستش داشتم ... زیبا نبود اما واقعا چهره ای بود که دوست داشتم خندنش را بیشتر ببینم، با اینکه شنیده بودم داستان چطور پیش خواهد رفت اما وقتی در "آشپزخانه" با پاشا شوخی کرد لحظه ای گفتم کاش میشد خوب تمام شود، نشد !! مریم پرپر شد...
یک جمله بسیار تاثیر گذار را بعد از "بخشش" گفت ... " من چیزی جز بخشیدن نداشتم " این جمله روح من را تکان داد ...
بارون
باران در نقش خودش بارون بازی کرد ... دختری که نه زیباست نه خوش هیکل اما واقعا قد همه معایب ظاهریش ، شیرینی دارد... من ناراحت بودم که میدیم کفش به دست از خانه های آنچنانی بیرون میآید، ترجیح میدادم روی یک مرد خیابانی یا یک فاسد یک نقاشی از جنس اسیدی ببینم نه مریم ...
در مورد نقش باران ... هرچند ضروری نبود اما بدم نمیآمد میفهمیدم چرا به این فساد سطح بالا گرفتار شده ... اگر 2 دقیقه بیشتر به صندلی های سینما تکیه میدادیم و این را میفهمیدیم بهتر بود ...
در مجموع با اینکه اعصابم خط خطی شد ، اما فیلم را پسندیدم رسالت این فیلم نمایش این وحشی خفته در روح هر انسانی بود ...